⬅️تشرف سوم آیت الله مرعشی

این تشرف مهم ترین ملاقات آیت الله مرعشی  هست ،در این ملاقات امام زمان (عج)توصیه به آیت الله مرعشی نجفی کردند. 

⚜آیت الله مرعشی با خودش عهد بسته بود چهل شب چهار شنبه مسجد سهله برود و امام زمان(عج) را ببیند،می گفت 35 هفته گذشت و من رفتم شب چهار شنبه 36 که می خواستم بروم رمستان بود .هوا خیلی سردبود و باران شدیدی هم می آمد ،آن زمان چراغ برق ،نبود هوا تاریک تاریک بود . گفت من چه طور می بروم؟ به هر حال چای و وسایل قهوه را آماده کردم و در کول پشتی گذاشتم و به سمت مسجد سهله حرکت کردم .
می گفت :دو دل بودم باران می آمد و از آن طرف هم اگر نروم ، 35هفته رفتم حالا 5 شب چهارشنبه مانده حیف است نروم، گفت دل را به دریا زدم و رفتم .

آن زمان خیابان آسفالت نبود گِل بود باران هم می آمدیک گِل بسیارشدیدی در خیابان ایجادشده بود. می گفت خیلی سخت بود و بالاخره رفتم ، نزدیکی مسجد سهله که رسیدم یک خندقی آنجا بود مثل جوی آب ، گفت قبا و عبا را بالا زدم که از این جوی یا خندق رد بشوم ، وقتی می خواستم رد بشوم  پشت سرصدای پا شنیدم ،گفت : درهمان تاریکی آن فرد گفت سلام سید،گفت اینجا هم تعجب کردم که این فرد ازکجا فهمید من سید هستم ،گفت کجا می خواهی بروی؟ گفتم می خواهم مسجد سهله بروم ! گفت :در این شب سرد و بارانی نترسیدی، یک شب دیگر می آمدی، گفتم نه ، می ترسیدم برنامه ام بهم بخورد ،گفت برنامه ات چیست؟ گفتم که 40شب چهارشنبه بیایم تا امام زمان (عج) را ببینم به همین خاطر آمدم،  می گفت با هم حرکت کردیم .

به مسجد زید بن صوهان رسیدیم نماز تحیت مسجد را خواندیم، بعد از نماز تحیت مسجد آن فرد عرب دست به دعا کرد، آیت الله  مرعشی می گفت من به عینه می دیدم که همراه با دعای این فرد تمام ستون ها دیوارهای مسجد دعا می کنند، دعا که تمام شد من احساس کردم خیلی گرسنه هستم هنوز چیزی به زبان نیاورده بودم ، که آن فرد عرب از زیر عبای خودش یک خورجینی درآورد و درآن چند قرص نان ، چند تا خیار خیلی تمیز و سبز و زیبا بود ،گفت غذای خیلی ساده ای بود اما بسیارگوار و تمیز بود.

چه قدر زیباست که آدم هم سفره امام زمانش بشود،آن هم امام زمان(عج) تعارفش بکند، غذا هم صد درصد حلال است،چه می شود

❓ بعد گفت سید برنامه ات چیست؟ گفتم می روم مسجد سهله، رفتیم و نماز مغرب و عشاء را خواندیم آیت الله می گوید آن ایام خیلی سخت بود که به یک نفر اعتماد کنم برای اینکه پشت سرش نماز بخوانم  ، خیلی سخت به عدالت یک نفر اعتماد می کردم ، ولی وقتی پشت سر ایشان که می خواستم نماز بخوانم انگار یک حسی می گفت این آقا عادل است و عادل تر ازاو نیست ،پشت سرش نماز خواندم و باز هم بعد از نماز دعا خواند( مسجد سهله مقام هایی دارد مقام امام سجاد(ع)، مقام امام صادق (ع)،حضرت ابراهیم (ع)مقام های مختلفی دارد، چون روایت داریم 124هزار پیغمبر همه در آنجا نماز
 خوانده اند، مسجد بسیار بزرگی است،روایت داریم بعد از ظهور محل زندگی حضرت مهدی (عج) و یارانش است.

بعد از اینکه نماز تمام شد آن عرب به من گفت برنامه ات چیه ، مسجدکوفه می روی ؟گفتم نه من مسجدکوفه نمی روم همین مسجد سهله می مانم چون می ترسم مسجدکوفه بروم امام زمان (عج)بیاید و من نبینمش به همین خاطر درمسجد سهله می مانم ،گفت همراه خودم چای و قهوه آورده بودم به  آن فرد عرب گفتم شما چای قهوه میخواهید من برای شما درست کنم  بخورید؟ گفت یک جوابی آن فرد به من داد هنوز هنوز هم که می خواهم چای و قهوه بخورم جواب در ذهنم است، به من گفت این ها از امورات غیر ضروری زندگی است و ما از آنها اجتناب می کنیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها